تحولات و نقش جنبش کارگری در ایران – روز اول

نوشته شده توسط admin در 18 آوریل 16

 

۲۰ و ۲۱ خرداد ۱۳۸۵ – ۱۰ و ۱۱ ژوئن ۲۰۰۶

آ ب اف مرکزی – استکهلم، سوئد
شنبه ۲۰/۳/۱۳۸۵ برابر با ۱۰/۶/۲۰۰۶
محمد شمس

فرخنده آشنا

محمود قزوینی

سیاوش دانشور

 


 

Mohammad Shams

محمد شمس

من در ۲۵ بهمن ۱۳۲۷ در یکى از محلات جنوب شهر تهران به نام بازارچه نایب‌السطنه، متولد شدم. در سن یازده سالگى پدرم را از دست دادم. پس‏ از مرگ پدرم، براى به دست آوردن پول توجیبى در تعطیلات تابستانى مدارس‏ به کارهاى پاکت‌سازى، صحافى، خط­‌ کشى و دفترسازى در بازار بین‌الحرمین تهران مشغول شدم. بعد از پایان دوره تحصیلات ابتدایى، براى فراهم کردن بخشى از مخارج خانواده شش‏ نفرى‌مان، مجبور به چشم پوشیدن از ادامه تحصیل گردیدم و به مشاغلى مانند حلبى‌سازى، نجارى، ریخته‌گرى و… روى آوردم و از اواسط سال ۱۳۴۲ به استخدام رسمى چاپخانه روزنامه «کیهان» در آمدم.

در اواخر سال ۱۳۴۸، از چاپخانه روزنامه «کیهان» به هم راه چند تن از همکارانم اخراج شدم. اما بلافاصله در چاپخانه‌ها و کارخانه‌هاى دیگر – به خصوص‏ صنایع جدیدالتاسیسى که بالغ بر چهل چاپخانه و کارخانه‌هاى کوچک و بزرگ و معادن زغال سنگ در تهران و چند شهر بزرگ مانند تبریز، اهواز، زاهدان، رشت و… مى‌شد – ‌مشغول به کار شدم. در طى این مدت در بیش‏ از صد اعتصاب کارگرى نیز شرکت داشتم، که در برخى از آن‌ها هم نقش‏ فعالى بر عهده داشتم، چندین بار هم در هر دو رژیم شاهنشاهى و جمهورى اسلامى بازداشت شدم و زندان‌هاى کوتاه مدتى که همراه با اذیت و آزار و شکنجه بود را، از سر گذراندم. در سال‌هاى نخستین حاکمیت رژیم جمهورى اسلامى با جمعى از فعالین کارگرى اقدام به انتشار نشریه کارگرى به نام «خبر کارگر» کردیم. آخرین محل کارم در ایران، کارخانه ایران ناسیونال «ایران خودرو» بود، در پایان جنگ ایران و عراق از ایران خارج شدم. هم‌اکنون هم بیش‏ از ۱۴ سال است که در یک چاپخانه نسبتا برزگ در آلمان مشغول به کار مى‌باشم.

ضرورت و مبانی تشکل مبارزات مطالباتی – طبقاتی فراگیر کارگریاکنون براى کارگران ایران ایجاد یک تشکل مطالباتى – طبقاتى، علنى فراگیر امریست حیاتى، که در تحولات جارى به عنوان اصلى ترین اقدام مورد توجه قرار گیرد. چنین تشکلى کارکران را قادر مى‌سازد که مطالبات آنى، آتى و اساسى خود را به نظام موجود تحمیل کنند و در روند همین مبارزه ملزمات رهایى از قید نظام سرمایه‌دارى و مناسبات کارمزدى را فراهم سازند.

تنها مبارزات مطالباتى‌ – ‌طبقاتى کارگرى، که متکى به اندیشه علمى مبارزه ضدکارمزدى است. ظرفیت، افق و دورنماى واقعى، همه جانبه و عملى ممکن را براى بیرون بردن کارگران و مردم را از وضعیت وخیم امروز دارد. ولى بدون حضور و دخالت هوشمندانه مزد و حقوق بگیران متشکل و متکى به این نگرش‏ و تاریخى بین‌المللى کارگرى، هیچ تغییر جدى، موثرى و ماندگار در زندگى کارگران و مردم را نباید انتظار داشت. با در نظر داشتن همه تجربیات منفى و مثبت جنبش‏ کارگرى، و توجه به وضعیت بد و ناهنجار کنونى مزد و حقوق بگیران و اکثریت مردم در جهان و بخصوص‏ کشورهاى آسیائى و آفریقائى و آمریکاى لاتین، تشکلى اساسا متفاوت با آنچه که امروزه در جنبش‏ کارگرى وجود دارد، لازم است. اگر قرار است از تاریخ جنبش‏ کارگرى درسى بگیریم مى‌بایست تشکلى شبیه «جامعه بین‌المللى کارگران» در زمان مارکس‏ را در نظر بگیریم، که از همان ابتدا هم به بهبود شرایط کار و غیره توجه دارد. هم ضد‌تولید براى سود، ضد‌نظام سرمایه‌دارى و مناسبات کارمزدى مى‌باشد. اصلى‌ترین افق اجتماعى‌اش‏ ساختن جامعه‌اى است که در آن تولید براى انسان و رفع نیازهاى انسانى برنامه‌ریزی شده و انجام مى‌گیرد، و نه براى سود. دورنمایش‏، بر این است که هر چه سریع‌تر و سنجیده‌تر کار را داوطلبانه کند و نکبت نظام و اجبار بشر براى کارمزدى را برچیند.


Farkhondeh Ashena

فرخنده آشنا

فرخنده آشنا از سال ۱۳۵۴ در حالی که ۱۳ سال بیشتر نداشت کار در کارخانه داروسازی ایران مرک(اسوه کنونی) را آغاز کرد. با شروع اولین اعتصابات کارگری در سنین نوجوانی به مدرسه انقلاب پیوست. در سال¬های ۵۸ و ۵۹ نماینده شورای مترقی کارخانه بود و تجربیات گران¬بهایی اندوخت. در یورش رژیم جمهوری اسلامی به دستاوردهای قیام مردم و سرکوب شوراها و کارگران انقلابی، در سال ۶۱ دستگیر وتا سال ۶۹ در زندان¬های رژیم مقاومت نمود. بعد از زندان در ارتباط با کارگران پیشرو مبارزات خود را ادامه داد ولی در سال ۸۲ مجبور به ترک ایران شد.

موانع تشکل یابی کارگران نهادینه نشدن این تشکل ها در ایرانچه علل وعواملی وجود دارد که شوراهای مترقی بوجود آمده در سال¬های ۵۷ به بعد در مقابل یورش رژیم خمینی تاب زنده ماندن را نیاورد و سرکوب و اختناق با آن عمق و گستردگی که شاهدش هستیم بر جامعه ایران سایه خود را گستراند و هزاران انقلابی و کارگر پیشرو را به کام مرگ کشید؟


Mahmoud Ghazvini

محمود قزوینی

در سال ۱۳۳۹ متولد شدم. هم اکنون ساکن کپنهاک دانمارک هستم و ۱۶ سال ازعمرم را در کشور دانمارک زندگی کرده ام. از سن ۱۷ سالگی، سالهای ۵۶- ۵۷ به سیاست جلب شدم. از سال ۵۷ مشخصا به عنوان یک سوسیالیست و مارکسیست به طور متشکل فعالیت سیاسی را شروع کردم. هم اکنون عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست میباشم.

اوضاع سیاسی ایران و مبارزه سیاسی واقتصادی طبقه کارگر. نقش جنبش کارگری درتحولات سیاسی و اجتماعی ایران

خطوط سخنرانی من:

تحولات حال و آینده و نقش مبارزه اقتصادی و جنبش مطالباتی کارگران در آن اهمیت کسب آزادیهای سیاسی در تشکل یابی طبقه کارگر و اهمیت تشکل یابی طبقه کارگر در کسب آزادیهای سیاسی و اجتماعی

در بررسی نقش هر جنبش اجتماعی در آینده ایران باید این فاکتور اساسی را در نظر داشت که: بحران کنونى رژیم اسلامى از بنیادى ترین خصوصیات جامعه و اوضاع سیاسى ایران ناشى میشود و نه فقط در چهارچوب جمهورى اسلامى قابل رفع نیست، بلکه بناگزیر دائما تعمیق میشود و زمینه هاى عینى واژگونى رژیم اسلامى را فراهم میکند. نقش جنبش کارگری را اساسا در پرتو این روند پایه ای جامعه باید مورد پژوهش قرار داد. رزیم جمهوری اسلامی مانع اساسی بر سر تشکل یابی و قدرت اجتماعی و سیاسی طبقه کارگر است. برای همین رفتن جمهوری اسلامی فرجه را برای عرض اندام طبقه کارگر باز میکند.

سرنگونى رژیم اسلامى پایان سیر تحول سیاسى در ایران نیست. کشمکش طبقات و جنبشهاى اجتماعى بر سر اینکه چه نظامى باید برجاى رژیم اسلامى بنشیند از هم اکنون در بطن مبارزه علیه این حکومت آغاز شده است و در پى سرنگونى رژیم اسلامى تا تثبیت حکومت بعدى ادامه خواهد یافت. در این جدال هم اپوزیسیون بورژوایى و هم جنبش سوسیالیستی کارگرى شانس عینى پیروزى دارند. جنبش کنونى علیه رژیم اسلامى و سرنگونى حکومت موجود میتواند حلقه اى در یک انقلاب عظیم اجتماعى براى برقرارى یک نظام سوسیالیستى در ایران باشد.

بدون یک جنبش کارگری قوی و متشکل، متشکل در سازمانهای اقتصادی و سیاسی خود، جنبش کارگری نمیتواند بر روندهای سیاسی آینده جامعه تاثیر زیادی داشته باشد.

با وجود حضور و نقش قدرتمند طبقه کارگر در انقلاب ۵۷ که همه اذعان دارند کمر رژیم شاه را اعتصاب کارگران نفت شکست و نقش اساسی در روند سرنگونیرژیم سلطنت داشته است، عدم وجود سازمان سیاسی طبقه کارگر، حزب سیاسی آن که بتواند جریانات ارتجاعی را کنار بزند و طبقه کارگر را در عرصه سیاسی نمایندگی کند، جنبش کارگری کاملا بی آلترناتیو و بی افق در عرصه سیاسی ظاهر شد و دست را به جریانات ضد کارگر و ارتجاعی باخت. برای همین نمایندگی شدن طبقه کارگر در عرصه سیاسی برای طبقه کارگر در آینده حیاتی است. بدون این بورژوازی دستاوردهای طبقه کارگر را پس خواهد گرفت، تشکلات آن را سرکوب خواهد کرد و به طبقه کارگر اجازه نخواهد داد که با ارگانیزاسیونهای اقتصادی و صنفی خود به دفاع از خود بپردازد. برای همین ظاهر شدن در عرصه مبارزه بر سر قدرت سیاسی برای جنبش کارگری ایران، هم برای مبارزات اقتصادی و مطالبات اصلاحی آن حیاتی است و هم برای مبارزه بر سر قدرت دولتی به معنای خاص کلمه

رهایى مردم در جدال کنونى در ایران قبل از هر چیز منوط به این است که اولا، طبقه کارگر بعنوان یک نیروى مستقل سیاسی و با آلترناتیو حکومتی پا به میدان مبارزه بر سر قدرت سیاسى بگذارد و این از طریق احزاب سیاسی طبقه کارگر در جامعه عملی میشود

بدون یک طبقه کارگر متشکل در ارگانیزاسیونهای توده ای وسیع که طبقه را در عرصه مبارزه اقتصادی متحد و متشکل کند و یکی کند، طبقه کارگر نمیتواند در عرصه نبرد سیاسی هم به عناون یک طبقه وارد شود. اتحاد طبقه کارگر قبل از هر چیز در عرصه مبارزه اقتشادی صورت میگیرد.

تشکل های توده ای طبقه کارگر، مجمع عمومی ها و هیات نمایندگی ها، سر بر آوردن سندیکای شرکت واحد، جنب و جوش در میان فعالین و رهبران کارگری برای تشکل یابی و نقش آنها در آینده تحولات سیاسی ایران

جریاناتی در جنبش کارگری که کارگران را از احزاب سیاسی دور میکنند، به گرایش راست در جامعه یاری میرسانند

گرایشهای سیاسی در جنبش کارگری ایران، گرایش سوسیالیستی و رادیکال و گرایش رفرمیستی. قدرت و ضعف آنها و آلترناتیوهایشان. شانس پیشروی هر کدام در روند سیاسی جاری و آینده

ضعفهای جنبش کارگری ایران که نقش مستقیمی در پایه اجتماعی احزاب چپ و سوسیالیست و قدرت گیری آنها دارد

ضعف جنبش کارگری و سوسیالیستی جهانی و تاثیرات آن بر تحولات آینده ایران

نبود تشکل های صنفی طبقه و مشکل قدرتیابی احزاب چپ و سوسیالیست. چگونه باید به آن پاسخ داد.

خاموش بودن طبقه کارگر در بخشهای کلیدی صنعت و علل آن. تاثیرات آن بر روندهای سیاسی

کدام روندهای سیاسی موجب پیشروی طبقه کارگر را فراهم میکند و کدام روندها موجبات عقب گرد و حتی متلاشی شدن آن را

اکتیو شدن جریانات قومی و خطر حمله نظامی چه نقشی بر مبارزه طبقه کارگر دارد؟


Siavash Daneshvar
سیاوش دانشور

سیاوش دانشور جزو نسل جوانانى است که دینامیزم انقلاب ایران در سال ۵٧ آنها را به صحنه سیاست پرتاب کرد. او در انقلاب علیه رژیم سلطنتى شاه شرکت کرد. سیاوش دانشور در جریان درگیرها و اعتراضات در کردستان بدنبال دستور خمینى براى حمله به کردستان در تابستان ۵٨ دستگیر شد. او هم زندانى کسانى بود که توسط صادق خلخالى در فرودگاه سنندج محاکمه و تیرباران شدند. بعد از آزادى از زندان فعالیت سیاسى و کمونیستى را در اشکال مختلف ادامه داد و براى بار دوم در ضربه پلیسى جمهورى اسلامى به تشکیلاتهاى کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست در سال شصت و یک، در سن بیست سالگى دستگیر و به ۵ سال زندان محکوم شد. او بعد از تحمل حدود شش سال زندان در سال شصت و هفتآزاد شد. بعد از مدت کوتاهى، در دوره دستگیریهاى قبل از کشتار شصت و هفت در زندانهاى ایران، مجددا تحت پیگرد قرار گرفت. اینبار سیاوش دانشور موفق شد از چنگ ماموران رژیم اسلامى بگریزد و از طریق ترکیه به خارج کشور بیاید. در خارج کشور فعالیت سیاسى اش را بعنوان عضو حزب کمونیست ایران ادامه داد. در جریان جدائى جریان کمونیسم کارگرى از حزب کمونیست ایران او نیز استعفا داد و به حزب کمونیست کارگرى ایران پیوست. سیاوش دانشور در حزب کمونیست کارگرى در مسئولیتهاى مختلفى فعالیت کرده است. او در حال حاضر عضو کمیته مرکزى و دفتر سیاسى و عضو هیئت دبیران حزب کمونیست کارگرى ایران است

بالا
تحولات سیاسى ایران و جایگاه محورى جنبش کارگرىتزهاى بحث:

١- تحولات سیاسى در ایران و اشکالى که میتواند بخود بگیرد، مستقیما تابعى از تناسب قواى سیاسى داخلى میان مردم و رژیم اسلامى و اوضاع منطقه اى و جهانى است. یک تفاوت اساسى ایران در مقایسه با کشورهاى منطقه مانند عراق و افغانستان، وجود یک جنبش اعتراضى سرنگونى خواهانه گسترده است. در ایران سیر حرکت و جهت سیاسى مردم تماما در مقابل روندى است که در منطقه و بخشا جهان طى میشود. تعیین تکلیف سیاسى با جمهورى اسلامى در ایران، بدلایل سوالات و معضلات منطقه اى و جهانى، ابعادى فراتر از ایران خواهد داشت و نتایج آن مستقیما در موقعیت و آرایش و منافع نیروها در منطقه و سطح جهانى تاثیر عمیق حواهد گذاشت.

٢- تحولات در ایران میتواند البته در یک پروسه مشقت بار و خونین با روند تحولات منطقه همراهى کند و میتواند همزمان یک تحول پیشرو در یکى از کشورهاى مهم در معادلات سیاسى امروز جهان باشد. در روند اول نیروها و جریانات نطم نوینى میداندار میشوند و مردم بطور کلى و جنبش کارگرى بطور اخص لااقل براى کوتاه مدت از روند مبارزه قیچى میشود. این سناریوى بالکانیزه شده ایران و روند کودتاها و جنگهاى خونبار است. در روند دوم جنبش اعتراضى مردم و مشخصا اعتراض اجتماعى کارگر در محور سیاست است و راه حل سیاسى انقلابى و کارگرى هژمونى سیاسى و اجتماعى پیدا کرده است. اینکه ایران کدام سناریو را ازسر خواهد گذراند، سناریوى چپ یا راست، امرى محتوم نیست بلکه مسئله اى پراتیکى است و جدال برسر اینکه چه مسیرى باید برویم یک بخش مهم کشمکش سیاسى و طبقاتى امروز است

٣- امروز مسئله تعیین تکلیف جمهورى اسلامى و به یک معنا تجدید تعریف قدرت سیاسى در ایران روى میز تمام آکتورهاى سیاسى درگیر در تحولات ایران است. هر مسیر سیاسى در ایران طى شود، چه جنگ و دخالت از بالا و سازش و بند و بست و چه روند گسترش اعتراض مستقل مردم و طبقه کارگر براى سرنگونى، رژیم اسلامى شانس ماندن ندارد. اسلام سیاسى در ایران، نه فقط در شکل مشخص رژیم اسلامى بلکه در اشکال اسلام پرو آمریکائى نیز، به پایان عمر خود رسیده است.

۴- در جنبش سرنگونى طلبانه در ایران، بنا به مشاهدات و فاکتورهاى متعدد، گرایش چپ و انقلابى دست بالا را دارد. طبقه کارگر ایران در محور این اعتراضات است که در دو سال گذشته توانسته است در قامت رهبر سیاسى براى آزادى جامعه قد علم کند. موقعیت جنبش کارگرى امروز ایران در مقایسه با انقلاب ۵٧ و سالهاى بعد انقلاب، چه از نظر سبک اعتراض و مبارزه و چه از نظر سنتهاى مبارزاتى و اشکالى که بدست میدهد، عمیقا متفاوت است. این ویژگیها، که کم و بیش در جنبش دانشجوئى و یا جنبش آزادى زنان و یا اعتراض نسل جوان دیده میشود، ویژگیهاى تحول سیاسى و انقلابى ایران است که آن را از تمام دوره هاى قبلى و یا تجارب تحولات سیاسى در کشورهاى دیگر متمایز میکند. جنبش کارگرى ایران بیش از هر زمان این ظرفیت را دارد که در نقش رهبر سر سخت جامعه براى امر آزادى و برابرى به میدان بیاید.

۵- طبقه کارگر ایران محدویتهاى تاریخى، اجتماعى و سیاسى موجود در انقلاب ۵٧ را پشت سرگذاشته است و میتواند بسرعت به آکتور سیاسى اصلى در جامعه تبدیل شود و کل جامعه را حول اهداف و راه حل سیاسى خود قطبى کند. ایران شاید تنها کشور امروز جهان است که ظرفیت این را دارد که امر سرنگونى رژیم اسلامى را به یک انقلاب پیشرو و کارگرى تبدیل کند. همینطور تقابل سیاسى در ایران تقابلى با مرکز قدرت اسلام سیاسى و تروریسم اسلامى است که خود این امر مسئله اى منطقه اى و جهانى است. همینطور نفى ارزشهاى مذهبى و گسترش تمایلات آزادیخواهانه و سکولار و یا برابرى طلبى و رفع تبعیض موضوعاتى هستند که در جامعه ایران ریشه اجتماعى قوى دارند و جنبش کارگرى ایران پرچم این خواستها را علنا اعلام کرده است.

۶- آنچه مبارزه آزادیحواهانه اکثریت مردم و طبقه کارگر علیه جمهورى اسلامى را تهدید میکند، خطر تهاجم نظامى و جنگ و روندى است که حرکات کور و فالانژیستى چه از جانب رژیم و چه از جانب اپوزیسیون و یا دولتهاى غربى میداندار شود. منافع و مصالح عمومى مردم و مبارزه شان علیه رژیم اسلامى ایجاب میکند که این خطر بدوا نفى شود و در صورت وقوع براى خاتمه دادن به آن و برگرداندن ورق به نفع دخالت مستقیم مردم و کنترل اوضاع نهایت تلاش صورت بگیرد. یک ضامن مهم جلوگیرى از سناریوى راست گسترش مبارزه براى سرنگونى جمهورى اسلامى با پرچم چپ و طبقه کارگر است. جنبش کارگرى ایران و انقلاب علیه وضع موجود تنها راه بدون مشقت و انسانى عبور مردم ایران و به این اعتبار مردم منطقه و جهان از کابوس ترور و جنگ و جدال اتمى است.

٧- قاکتورهاى واقعى دیگرى مانند گسترش تصاعدى فقر و بیکارى، دورنماى فلاکت عمومى، گسترش انفجارى معضلات اجتماعى مانند فحشا و اعتیاد، گسترش بیماریهاى قابل پیشگیرى، بى آیندگى نسل جوان و شمشیر ماامنى سیاسى و اقتصادى مزمن که بالاى سر جامعه قرار گرفته است، و همینطور ناتوانى راه خلهاى راست در پاسخ به آنها، راه حل چپ و کارگرى را براى توده هاى وسیع مردم ملموس تر و عینى تر میکند. طبقه کارگر ایران همراه با حزب سیاسى اش میرود که نقش دورانسازى در تحولات سیاسى ایران بازى کند. سوسیالیسم یا بربریت هیچ زمان مانند امروز در مقابل مردم قرار نگرفته است