برای اينکه ” ديگر نگويند کسی به ما نگفت…”
نوشته شده توسط admin در 17 آوریل 16شماره: 118 / م /301
تاريخ: 19 خرداد 1384
9 جون 2005
- کارنامه 26 سال گذشته جمهوري اسلامي
- آيا در داخل اين رژيم مي توان به کسي اعتماد کرد؟
- رأي مردم بر پايه انتخاب اصلح؟
- احزاب و تأييد صلاحيت
- شرکت در انتخابات
- رأي اولي ها
آخرين کلام اينست که ما چرا راي مي دهيم و در انتخابات شرکت ميکنيم.
و اما زندگي بهتر يعني چه ؟
حکومت جمهوري اسلامي امروز باز هم به رأي مردم نيازمند شده است که بوسيله آن بتواند مشروعيت بدست آورد و يکبار ديگر با آوردن مردم بپاي صندوق هاي رأي با اربابان خارجي خود به معامله بنشيند. شيوه اي که سال ها ست حکومتگران رژيم بر پايه آن نه براي امروز و فرداي ايران که براي آينده خودشان، آقازاده ها، و چند روزي بيشتر در حکومت ماندن، ايران را به تاراج خودي و بيگانه گذاشته اند.
براي اينکه يکبار ديگر به پاي صندوق هاي رأي برويم و يا به اين وسيله اعتراض خود را برسانيم نخست بايد به اين سوال پاسخ دهيم که چرا بايد رأي داد؟ و چرا نبايد رأي داد؟، که اين اصلي ترين سوال در اين زمينه است.
از زمانيکه رأي گيري در کشورهاي دمکراتيک بوجود آمده و حکومت ها بر اساس آراي مردم انتخاب مي شوند، مردم نخست به کارنامه کسانيکه خود را کانديدا معرفي مي کنند مي پردازند. اين کارنامه، نخستين عاملي است که از طريق آن صلاحيت کانديدا مورد بررسي قرار مي گيرد. اگر چنين شيوه اي براي همگان قابل قبول باشد، ناگزير بايد ما هم از آن پيروي کنيم و در مرحله اول کارنامه 26 ساله وخاصه 8 سالۀ اخير جمهوري اسلامي را مورد نقد و بررسي قرار دهيم. (در انجمن پژوهشگران ايران هر ساله اين نقد و بررسي انجام ميگيرد – گزارش کنفرانس ها در تارنماي انجمن پژوهشگران ايران موجود مي باشد.) .
- کارنامه 26 سال گذشته جمهوري اسلامي
دست آوردهاي اين 26 سال و خاصه 8 سال گذشته بر همگان روشن و مشخص است. امروز مسئله انتخابات براي رژيم يکبار ديگر ضرورت حياتي يافته است، لزومي بيشتر از هميشه، چرا که دو نيروي شگرف و عظيم داخلي و خارجي که همانا مردم و خاصه نسل جوان ايران است که در زير فشارها و نا برابري ها و حد اقل هاي زندگي به نفس نفس افتاده است و از سوي ديگر فشارهاي بين المللي در رابطه با انرژي اتمي، سلاح هسته اي ونقض حقوق بشر.
- آيا در داخل اين رژيم مي توان به کسي اعتماد کرد؟
شخصيت سياسي، حقوقي و اجتماعي هر يک از کانديداها معرف ميزان اعتماد بدان هاست، چرا که در مرحله اول هيچکدام نمي خواهند به مردم بگويند حتي اگر ما انتخاب هم بشويم با چنين قانون اساسي قادر به هيچ کاري نيستيم.
2.1. فصل نهم، مبحث اول و اصول 113 تا آخر اصل 142 در قانون اساسي جمهوري اسلامي مربوط به رياست جمهوري است که هيچ گونه اختياري جز مسائل تشريفاتي بر آن مترتب نيست.
2.2. فصل ششم، مبحث دوم و اصول91 تا آخر اصل 99 مربوط به شوراي نگهبان است که تمامي امور مملکت در اختيار آنان قراردارد.
2.3. فصل هشتم و اصول 107 تا آخر اصل 112، مربوط به رهبر است که تمامي اختيارات شوراي نگهباننيز در رهبر تجلي پيدا مي کند.
2.4. با توجه به اين اصول مشخص قيد شده در قانون اساسي جمهوري اسلامي، آيا مي توان قبول کردکه کانديداهاي رياست جمهوري از اين اصول بي خبرمي باشند؟ و آيا مي توان در انتظار اين بود که آنها قادر بانجام وعده هائي باشند که هيچگونه اختياري در انجام آن ندارند؟ و در چنين حالتي که هيچ يک از کانديداها بمردم حقيقت را نمي گويند، آيا مي توان به آنها اطمينان و اعتماد کرد؟ اعتمادي که لازمه اولين قدم در انتخاب يک فرد براي رياست بر جامعه است.
2.5. سيستم حکومتي بر اساس اصول يکم و دوم و خاصه بند دوم از اصل دوم در قانون اساسي جمهوري اسلامي ، حکومتي الهي است، آيا اگر کانديداها قولهاي مختلفي هم بمردم بدهند، آيا مي توان قبول کرد که در کلام خدا دست برده شود؟ چرا که کلمات خدا و قوانين الهي قابل تعويض و تغير نيستد.
- رأي مردم بر پايه انتخاب اصلح؟
براي ما نکته بسيار اساسي در اين زمينه اين است که رفتن به پاي صندوق هاي رأي قطعاً به منظور بهترين گزينه در هر انتخاباتي است و اگر در اين مرحله نيزبخواهيم کمي دقيق باشيم، نخست بايد به سوالات زير پاسخ گوئيم:
3.1. آيا فرد مورد نظر را ما انتخاب مي کنيم؟ يا شوراي نگهبان ؟
3.2. اگر فردي از جهات مختلف شايسته و سمبل مردم باشد آيا مردم امکان انتخاب او را دارند ؟
3.3. آيا شيوه فعلي راي دادن در اصل راي به افراد منتصب شوراي نگهبان نخواهد بود؟
3.4. اگر با چنين آگاهي بازهم مبادرت به راي دادن مي کنيم، آيا همچنان از حق خود براي انتخاب کردن استفاده کرده ايم يا فقط انتصاب شوراي نگهبان را تاييد کرده ايم؟
- احزاب و تأييد صلاحيت
در يک جامعه دموکراتيک کانديداهايي اعلام مي شوند که از سوي احزاب مستقل خود مورد بررسي قرار گرفتهو صلاحيت آنان مستقلا بر اساس قوانين داخلي همان حزب تاييد شده است، آيا هيچگاه در جمهوري اسلامي چنين امکاني وجود داشته است؟ اگر چه حرف هاي ضدونقيض فراوان زده شده و مي شود.
4.1. مديرکل سياسي وزارت کشور در چهارم مهرماه 1378 در راستاي رسيدن به توسعه سياسي و در جشنواره احزاب که در 17 تا 21 مهرماه 1378 در تهران برگزار شد اعلام داشت که “کمسيون ماده 15 احزاب” تا کنون يک صد پروانه براي گروههاي سياسي، 26 پروانه براي اقليت هاي ديني، و قريب به 150 پروانه براي انجمن ها و اتحاديه هاي تخصصي صادر کرده است.
4.2. آقاي محمد خاتمي در يکي از آخرين سخنراني هاي سال 1383 و در حاليکه بشدت مورد اعتراض جوانان و دانشجويان قرار گرفته بود اظهار داشت که “در جامعه ايکه حتي يک حزب هم وجود ندارد”، “… چگونه بايد انتظار داشته باشيم که …”
4.3. نيازبه گفتار آقاي خاتمي نيست، آيا واقعاً ما يک حزب در مملکت داريم؟ و اگر چنين نيست نبايد در انتظار اين باشيم که چهار نفر از کانديداها حداقل بطور رسمي پاسدار باشند؟
- شرکت در انتخابات
يکي از اصلي ترين و اساسي ترين وظايف براي هر شهروندي شرکت در انتخابات براي انتخاب فرد مورد نظرش ميباشد و اين وظيفه براي هر کسي بشکل خاصي ظهور و بروز ميکند.
5.1. وظيفه شرعي و مذهبي – در جمهوري اسلامي فتواهاي گوناگون و تاکيد فراوان بر وظيفه شرعي و مذهبي افراد است که بايد با رأي دادن به وظايف خود عمل کنند. در اين زمينه 24 انتخابات را در 26 سال گذشته پشت سر گذاشته ايم، آن گروه و طبقه از مسلماناني که بيشترين حساسيت را در زمينه هاي شرعي و مذهبي دارند بايد با مسئوليت بيشتر دقيقترين پاسخ را به سوال زير بدهند.
و اما سوال اين است که آيا اثرگذاري دين و مذهب، پاي بندي، رعايت اخلاق، و اعتقاد واقعي به خداوند يکتا و رسول اکرم و امامان ما بيشتر شده يا اينکه در طول 26 سال گذشته جامعه را بي مذهبي، بي اعتقادي، بي بندباري و سقوط بدامن انحرافات و خرافات فرا گرفته است و اگر چنين است آيا باز هم بايد رأي داد؟
5.2. هويت ملي و ايراني ما – ما ايرانيان مردمي هستيم با فرهنگي خاص و مخصوص که به ايرانيبودنمان مباهات ميکنيم و بيشترين ارزشهايمان را بدون اينکه تعاريف دقيق آن مانند استقلال، حاکميت ملي، اعتبار بين المللي، فرهنگ و تمدني کهنسال و …،برايمان کاملا روشن باشد دائما آنها رادر قالب هويت ملي و ايراني بودنمان طبقه بندي مي کنيم. کارنامه بيست وشش سالي را که بر ما گذشته است را دوباره مرور کنيم. امروز در چه جائي قرار گرفته ايم؟ در کجا ايستاده ايم؟ در کداميک از مرزهاي بين المللي ما را تروريست نمي شناسند؟ کجا را مي توان مثال آورد که حاکميت جمهوري اسلامي يادي از ايراني بودن و هويت ملي و ايراني ما کرده است؟
آيا فرض ما بر اينست که با شرکت در اين انتخابات و راي دادن، به هويت ملي و ايراني بودنمان باز خواهيم گشت و يا به ماندگاري اين رژيم و بي هويتي بيشترمان کمک خواهيم کرد ؟
5.3. وضعيت اقتصادي و خط فقر – بنا بر گزارش سازمان مديريت و برنامه ريزي کشور در ربع قرن گذشته که ارزيابي 25 سال عملکرد نظام جمهوري اسلامي است (انتشارات سازمان مديريت و برنامه ريزي کشور 1356 – 1381 ، تاريخ انتشار 1383) آمده است:
“کاهش درآمد سرانه از صادرات درآمد نفت خام از 672 دلار در سال 1356 به 347 دلار ( به قيمت جاري) در سال 1381 (رقم واقعي سال 1381 با احتساب تورم جهاني به حدود 160 دلار يعني کمتر از يک چهارم در آمد سرانه نفتي در سال 1356 کاهش يافته است)”. و اين در حالي است که ميزان درآمد فروش نفت در بيست و شش سال گذشته حدود 6 برابر بيشتر از کل درآمد نفت ايران از اولين روز توليد (از زمان ناصرالدين شاه قاجار تا سال 1357) بوده است، و اگر دو برابر شدن جمعيت را در اين 26 سال نيز محاسبه کنيم و همچنان ميزان فقر نسبي و فقر مطلق امروز جامعه را که بر اساس نظر کارشناسان به حدود 40 درصد جمعيت مي رسد با آن بسنجيم به فاجعه اي خواهيم رسيد که حاکميت جمهوري اسلامي در طي اين سالها بر مملکت وارد نموده است و در عوض معدودي به ثروت هاي آنچناني دست پيدا کرده اند، با چنين محاسبه بسيار کوچکي بايد ببينيم انتخاب آينده رئيس جمهور و بار ديگر رفتن بپاي صندوق هاي راي به نفع همان گروه کوچک است و يا آينده ساز فرداي بچه هايمان .
5.4. وضعيت اجتماعي و شرف و حيثيت و بازهم هويت ايراني ما – آسيب هاي اجتماعي پديده اي نو و دست آورد حاکميت جمهوري اسلامي در طي ربع قرن گذشته است، که پديده اي شوم و فاجعهباربراي امروز ما وعوارض آن گريبانگير فرداي بچه هايمان خواهد بود. در زمينه مصائب اجتماعي تنها نبايد به گسترش آن در ميان ميليونها جوان ايراني و هر روز بيشتر شدن اعتياد پرداخت، نمي توان تنها به خودکشي هاي دختران و پسران و نو جوان ايراني اشاره داشت، نمي توان تنها به فرار بزرگ از ايران پرداخت، نمي توان تنها به از ميان رفتن حيثيت و شرف انساني و هويت ايراني ما در قبال فحشاء و صدور دخترکان نوجوان و جوان ما به شيخ نشين هاي خليج فارس اشاره داشت که ننگي بزرگي رابر دامان فرد فرد ما نشانده است. تمامي اين آسيب ها از نااميدي مطلقي است که امروز و آينده جوانان ما را در بر گرفته است و ريشه تمامي اين آسيب هاي اجتماعي مي تواند باشد. تصور کنيد نوجواني که به سن رشد رسيده است درس هاي خود را خوانده است، مي خواهد کاري داشته باشد، خانواده تشکيل دهد و وارد جامعه بشود و از همه چيز مهمتر اينکه حق داشتن يک آينده روشن را بايد داشته باشد. بي ترديد اين وظيفه دولت و حکومت است که آنرا فراهم کند و متأسفانه آنها هم علي رغم ثروت بي کران مملکت، بدين امر بي اعتنا هستند. تحت اين شرايط چه توقعي وجود دارد که نااميدي ها به اين آسيب ها نيانجامد؟
سوال از آنهائيست که هنوز ترديد دارند که در انتخابات شرکت کنند يا خير. آيا چنين شرکتي در پاي صندوق هاي راي ادامه اين آسيب هاي اجتماعي و بي هويتي ها را بدنبال نخواهد داشت؟
5.5. بي اخلاقي و انحطاط فرهنگي – در جوامع بشري هميشه بدليل کاستي هاي فرهنگي و سقوط معيارهاي اخلاقي، زمينه هاي انحطاط فراهم است. ولي هميشه جوامعي در اين گرداب سقوط مي کنند که سردمداران آن در جزء فاسدترين ها باشند. چرا که بدليل عدم صلاحيت آنان است که براي تأمين حتي حداقل ها، مردم به اجبار معيارهاي اخلاقي و فرهنگي را زير پا مي گذارند. تجاوز به حق ديگران در زمينه هاي مختلف، دروغ و دغل، دزدي و فساد همه جانبه مجموعه اي مي شوند که اين مجموعه، انحطاط اخلاقي و فرهنگي نام ميگيرد.
پس از گذشت 26 سال از حاکميت جمهوري اسلامي هر کدام از اين پليدي ها را مورد بررسي قراردهيد و ببينيد که چه فاجعه اي جبران ناپذير بر ما حاکم گشته است. چرا که به جاي حکومتي سالم و پاسخگو، فرصت طلباني در حاکميت جايگزين گشته اند. روي سخن من با آن پدران و مادراني است که مي خواهند به فرزندانشان اخلاق و درستي و پاکي و صداقت آموزش دهند. تصور مي کنيد با چنين حکومتگران تا بن دندان فاسدي چنين امري امکان پذير است؟ و آيا باز هم بايد در چنين انتخاباتي شرکت کرد و به چنين حکومتي رأي داد؟ مهمتر آنکه آيا براي نسل پدر و مادرها اين وظيفه ايجاد نمي شود که فرزندان کوچکتر خود را که به سن رأي دادن رسيده اند آگاه کنند که با رأي دادن چه آينده وحشتناکي در انتظارشان خواهد بود؟
- رأي اولي ها
حدود يک سوم از کل رأي دهندگان در اين انتخابات را کساني تشکيل مي دهند که کمتر از 25 سال دارند. اگر چه بسيار طبيعي است که به پاي صندوق هاي رأي رفتن براي نوجوانان و جواناني که که پاي به عرصه زندگي اجتماعي و سياسي خود مي گذارند بسيار با ارزش باشد. اين وجه مثبت قضيه است که مربوط به قدم گذاشتن در صحنه سياسي – اجتماعي جامعه مي باشد. يک رأي مي تواند به امروز و آينده خود فرد و در نهايت براي آينده و حرکت جامعه نيز اثرگذار و تعين کننده شود و بهمين جهت است که در کشورهاي دموکراتيک آموزش سياسي معمولا از کمترين سن و در مدرسه آغاز مي گردد و نوجواني که براي اولين بار مي خواهد به انتخاب در جامعه سياسي خود بپردازد، حداقل ده ها بار شرکت در انتخابات را چه در مدرسه و کلاس و چه در شوراي مدرسه تجربه کرده اند. و در نهايت اينکه پختگي رأي يک نوجوان و جوان زماني شکل مي گيرد که ساختارهاي سياسي مانند احزاب در جامعه وجود داشته باشد و بتوانند تربيت سياسي و ارزش رأي را براي جوانان روشن کنند و اگر چنين زمينه اي فراهم نباشد مسئله امروز ايران و حکومت جمهوري اسلامي پيش مي آيد که تنها با ايجاد هيجان نوجوانان و جواناني را که براي اولين بار ميخواهند رأي بدهند را به پاي صندوق هاي رأي مي برند و از آنها در راه و اجراي مقاصد خودشان سوءاستفاده ميکنند. بهمين دليل است که امروز بيشترين حساسيت را جمهوري اسلامي نسبت به “رأي اولي ها” دارد، چرا که بر اين باور است که آنها آماده فريب خوردن و از عاقبت رأي دادن خود بي اطلاع هستند.
براي اينکه چنين توهمي را بتوان خنثي کرد، شايد بهترين تجربه اين باشد که اين جوانان از بردران و خواهران و اقوام نزديک خود که يکبار اين تجربه را داشته اند سوأل کنند که عاقبت و نتيجه رأي دادنشان در دفعات قبل چه بوده و چرا اين بار تصميم به رأي ندادن گرفته اند. اين تجربه ها بسيارارزنده است. از سوي ديگر وظيفه بسيار مهمي براي پدر و مادرها بوجود آمده است که در رابطه با ارزش رأي، اهميت رأي دادن و رأي ندادن، و بازيچه نشدن فرزندان خود با آنان سخن بگويند و تجربيات خودشان را براي آنان بازگو کنند تا آنها نيز بدانند که 26 سال رأي دادن آنها چه نتايجي براي امروزشان در بر داشته است و چگونه چنين نا بهنجاريهائي ايجاد گشته است.
آخرين کلام اينست که ما چرا راي مي دهيم و در انتخابات شرکت ميکنيم.
الف – در مرحله اول مي خواهيم بگوييم که در جامعه اي زندگي مي کنيم که حق انتخاب وجود دارد و ما هم از يک رشد اجتماعي- سياسي براي انتخاب کردن و انتخاب شدن برخورداريم، آيا چنين حقي در جامعه ما از 26 سال پيش تا کنون وجود داشته است؟
ب- بدون شعار و هيجان، ما هم بمانند تمامي افراد بشر خواهان زندگي بهتر هستيم و مي خواهيم کساني را انتخاب کنيم که هم خود اعتقاد به زندگي بهتر داشته باشند و هم راههاي زندگي بهتر را آموخته باشند و بتوانند آنرا در جامعه پياده کنند. بنا به اعتقادات گروهي از ما در آن دنيا زندگي معنوي وجود دارد، پس بايد بدنبال آن باشيم که امکان زندگي معنوي در آن دنيا را فراهم کنيم. اگر چه اين امراز نظر ديدگاههاي مذهبي بسيار مهم و قابل ارزش است ولي الزاماً نميتواند تضادي با زندگي بهتر در اين دنيا داشته باشد، يعني آن چيزي را که حاکمان جمهوري اسلامي براي مردم تجويز مي کنند که زندگي بهتر در آخرت است و به آن دنيا تعلق دارد و خود عملاً عکس آنرا انجام مي دهند. زندگي خوب در اين دنيا را تنها براي خودشان مي خواهند و حاضر هم نيستند که از کاخهاي آنچناني و زندگيهاي مملو از تشريفات و اتومبيل هاي لوکس و …، صرفنظر کنند.
حال سوال بر اينست که آيا شرکت در انتخابات و راي دادن به چنين افرادي که همچنان هم انتخاب شده از سوي ما نخواهند بود به افزايش ثروت ومکنت و قدرت آنها و به سرکوب بيشتر ما نمي انجامد ؟
و اما زندگي بهتر يعني چه ؟
n زندگي بهتر يعني وجود آينده اي روشن براي هر جوان
n زندگي بهتر يعني امکان داشتن تحصيل و بضاعت پرداخت هزينه هايش ( اگر چه در قانون اساسي جمهوري اسلامي در بند 3 و در اصل سوم ، آموزش و پرورش رايگان اعلام شده است )
n زندگي بهتر يعني امکان و ايجاد زمينه هاي رشد شخصيت و در جامعه اي آزاد
n زندگي بهتر يعني امکان داشتن يک سر پناه حداقل
n زندگي بهتر يعني امکان ازدواج در جامعه و با شرايط مناسب
n زندگي بهتر يعني وجود دادگستري براي دست يابي به حقوق انساني
n زندگي بهتر يعني زندگي در جامعه اي که فرد ارزش دارد
n زندگي بهتر يعني زندگي برابر براي انسان ها و نه فاجعه جمهوري اسلامي در رابطه با زن بعنوان (نيمه انسان)
با اميد فراوان به آينده بسيار روشن ايران و حرکت براي تحريم انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري که گام بلندي براي آزادي و استقرار دموکراسي در کشورمان خواهد بود.
حسين لاجوردي
انجمن پژوهشگران ايران